حریم عشق

قلب من با تیغ کسانی زخم برداشت که از آنها انتظار محبت داشتم نه فراموشــی!!

حریم عشق

قلب من با تیغ کسانی زخم برداشت که از آنها انتظار محبت داشتم نه فراموشــی!!

می دونی چرا *فروردینی* حسادت نمی کنه..؟


چون کسیو بهتر از خودش نمی دونه..!

می دونی چرا *فروردینی* دروغ نمی گه..؟

چون از هیچکس نمی ترسه..!

می دونی چرا هیچوقت پشت کسی حرف نمی زنه..؟

چون تو چشاش زل می زنه و هر چی دلش بخواد میگه...!

می دونی چرا هیچوقت تقلب نمی کنه..؟

چون بدون تقلب کردن ب همه چی می رسه, فقط کافیه اراده کنه..!

خلاصه فکر نکنی دلیل ِ خوب بودنش، خوب بودنشه ها....!!!

*فروردینی* بهتـــــــریـــنــه....!!-------

19/4/92

17/4/90

فکرش را بکن من فقط 2 رو با دیدار فاصله دارم...دیداری با سه قدم فاصله...بی آنکه از جام لب هایت بنوشم....بی آنکه گرمی آغوشت تابستانم را آتشین تر کند!لحظه ی دیدار لرزش دل و دستتم را کنترل کنم هنر کرده ام...کاش فقط بتوانم آنقدر سیر ببینمت که حسرت دیدار دوباره ات تا پایان عمر از دلم رخت ببند....که تا زنده ام برای دیدن پاپیچ تو و خدای تو نشوم....!تا 48 ساعت دیگر زیر آسمان شهر توأم...با ستاره های آسمانت نیایش میکنم...بر در و دیوار شهرت با تمام عشق نگاه میکنم که اگر روزی از آن کوچه و خیابان رد شدی ،ذرات عشقم تمام جانت را سرشار کند...قبل از آمدنم،قبل از دیدار،با خودم زمزمه میکردم"بر دیده بگذارمت یا جرعه جرعه بنوشمت؟!

امروز 19/4/90...

چقدر تماشای انعکاس چهره ات در شیشه ی میز،بی دلواپسی پاییدن اطراف،بی شرم چشمان خودم و بی ترس تاب نیاوردن آفتاب نگاهت شیرین بود!!برای همان چند لحظه با تمام ذرات جانم نوشیدمت!!با آرامش بی هیچ دلواپسی!!بودنت در همان ساعت های محدود،دست کمی از داشتنت نداشت!!!

حس شادمانی سلول ها  وجودم  را تو بهتر از خودم میدیدی خوبترینم......

وای که امروز چه عرضی دارد...طولش مهم نیست...من عرض زمان را دوست تر میدارم...!طول چندان اهمیتی ندارد..!چه بسیار لحظاتی که طولانی اند و به بطالت میگذرند....

خدایا کمک کن ثانیه ای به بطالت نگذرد...!ثانیه ای درنگ نکنم...از نفس کشیدن در چند قدمی تو...! از تماشایت...!از شنیدن صدایت....از خاموش عشق وریدنم....واااای چقدر کار دارم....!!!!حالا که به دیدارت رسیده ام تشنه ترم!!!!هزار بار بیشتر مشتاق عاشقانه های توأم.....هزار باار بیشتر!!!!هزار بار بیشتر دلتنگ توأم.....

حالا از اون روز طلایی 2 سال میگذره....من دو سال بزرگتر شده ام عشقم پخته تر شده....همه چیز عوض شده به جز عشق من به تو....کاش می فهمیدی مخاطب خیلی خاصم....

گذشته

گذشته در چشمانم مانده است

عبور ثانیه ها ی رد شده در تمام نگاه هایم مشهود است

چشمانت را با شقاوت تمام به روی حقایق بستی

صبور میمانم و بی تفاوت می گذرم

که نفهمی هنوز هم دوستت دارم

بدون شرح

صبح که از خواب بیدار شد رو سرش فقط سه تار مو مونده بود، با خودش گفت: "هییم! مثل اینکه امروز موهامو ببافم بهتره! "و موهاشو بافت و روز خوبی داشت!
فردای اون روز که بیدار شد دو تار مو رو سرش مونده بود "هیییم! امروز فرق وسط باز میکنم" این کار رو کرد و روز خیلی خوبی داشت
پس فردای اون روز تنها یک تار مو رو سرش بود "اوکی امروز دم اسبی میبندم" همین کار رو کرد و خیلی بهش میومد !
روز بعد که بیدار شد هیچ مویی رو سرش نبود!!! فریاد زد،ایول!!!! امروز درد سر مو درست کردن ندارم!

همه چیز به نگاه تو بر میگرده...

مخاطب خاص

با تمـام مـداد رنگـی هـای دنـیا 
بـه هـر زبـانی که بـدانی یـا نـدانی !
خـالی از هـرتشبیه و استعـاره و ایهـام …
تنهـا یکــ جملـه برایـت خـواهـم نوشت :

دوستت دارمــ خاص ترین مخـاطب خـاص دنیـا!